گـــاهـ نوشتـــ های خیس ِ یکــ مُردهـ

در پـــاورقی ِ لحظه هـــا ٬ ساده بگویــــم . . هیـــچ ندارم کـــ ه بگــویـــم !

گـــاهـ نوشتـــ های خیس ِ یکــ مُردهـ

در پـــاورقی ِ لحظه هـــا ٬ ساده بگویــــم . . هیـــچ ندارم کـــ ه بگــویـــم !

لغزش ِ اشکام

* چقدر غریبن این اشکا با چشام .. که می لغزن از صورتم به روی دستام ..


اشک ِ تلخ


* گذشته هات .. جلو چشام ِ .. بازم اشکامو ندیدی .. که چه کردی با قلب ی پاره م ..

انگشتــامو روی این کیبـورد به رقص دراوردم

اگه بودی .. ؟ اینجا .. توی اتاقم .. روبروی هم .. نشسته بودیـــم ُ از قشنگیای دنیا می گفتیــم ُ تو چشای هم زل میزدیم ُ به شــادی ِ هم شاد می شدیم .. حالا که نیستــی ..!! تنهائـــی نشستم ُ به عشق ِ تو .. انگشتــامو روی این کیبـورد به رقص دراوردم .. زل زدم به در ُ دیـوار ُ هیچ ِ هیچ ..


×  یاد ِ نگاهات پودرم کرده ، کم آوردم از 1 ماه نبودنت 


بی بهانه ترین هام..

دلــم میخــواد بــی بهانه تو نت بچـــرخم ُ نوشته های دوستای وبلاگ نویس ِ 6 سال ِ پیشم رو بخونم .. خیلی خیلی بی بهانه :(


خیلی خیلی بی بهانه دلم میخواد فقط اینجا بنویسم ُ .. مثه میکرو بلاگم .. راحت و آروم باشم .. 


ی فنجون ِ قهوه

ی فنجون ِ قهوه ُ من بشینم رو بروی تـــو ُ به چشات نگاه کنم ُ زل بزنم ُ بغض کنم ُ اشکی بشم ُ برم بمیرم .. که تورو ندارم !!


× هـر چنـد آرامـش دارم .. کـه هـیـچ کسـی رو نـدارم 


بغض های پیچ در پیچ


چشم هایم از همان بغض های تو در تو و پیچ در پبچ دارد ! به انتظار باران نشسته م .. تا چشمان ِ سبــــز ِ تو ٬ مرا به آغوش ِ باران رها کند .. تلخی ِ این باران ها .. به یادم می آورد ٬ سالـها گـذشتـه ست و مـن .. قـدم بلنـد تـر شـده سـت !!


دل میگیرد ..

داره جمع میشه .. جمع ُ جمع تر .. اونقدر داره جمع میشه که هم از چشام می زنه بیرون .. هم از دهنم .. اشک و میگم .. از چشام میزنه !! دلم و گفتم که داره گرفته تر میشه .. الکی الکی .. چه چشای معصومی .. آخی !!

the life of in my eye

از پشت ِ تمام ِ قلم های شهر ، نوشتم به بلندای نگـــــــاه های پر بارانت..

برگرد به چشمانم


هستم ٬ امیدوار به فردا


این خیلی خوبه که بفهمی نجات پیدا کردی این خیلی خوبه که بفهمی مقصر نبودی .. خدا دوست داره ُ هنوزم میتونی به آینده و قشنگیاش امیدوار باشی ! ~> اینجا خونه ی امید ِ من شده و من از امید هام فقط میگم ! نه .. میدونم که میتونم ! به بهترین ها برسم ! من به نیرو های درونیم پی بردم و میدونم که توانائیم خیلی بالاس .. اگر خودم بخوام ! 



بی لیاقت .. ( ها )

حرف از دیروز تنم رو میلرزونه . . بغضم رو افشا میکنه .. چقدر تلخ گذشت .. هر چند به فردا نگاه میکنم با تمام اهداف ِ بزرگم .. و تو دهن ِ همشون میزنم با فکرای پلیدشون ! دیگه اجازه نمی دم کسی فکر نادرستی کنه و ناراحتم کنه .. کاری میکنم حسرت ِ زندگیمو ببرین ! بی لیاقتا



مهتابی زیر باران


زیر ِ گوش ِ مهتاب . . آوازهای بارانی می خوانم ! شاید بیاید . . بشوید قلبه دودیم را



اوج و . .


فراموش م شد روز های شیرین ِ عاشقی . . و یاد دارم تا میبینم تلخی ُ سیاهی و تباهی !!


- تباهی ؟!

مردان و نامردان


دلم برای بعضی ها که مرد هستند و نامرد های روزگار نامشان را به گند کشیدند می سوزد !


دل های شهوتی . .

قلبم میگیرد . . از دوست داشتن های زودگذر ِ پسر همسایه ، که امروزم را فراموش کرده ست و به خیال ِ خام ِ خود قلبم را در تنگنا می فشارد ، جسارتتان به اندازه ی موهای سرتان !! هر چند از درون بزدل تر از شما کسی را نیافته م ! پوشال های تو خالی که فردا نام ِ خود را مرد خواهند گذاشت ُ با اسم ِ غیرت خودآزاری گرفته ند ! و دلشان به شهوتشان خوشست !



روز های با معنا


پوچی دیگر معنا ندارد در این عرصه ی دود و بی عاطفگی !!

باید هدف را نشانه گرفت و رفتـــــ

رویای تو


چشم هایم رنگ رویــــا به کام ِ خود گرفته اند . .

خاک بر سر


نه از تو مینویسم ٬ نه از تو ٬ و نه از تو !
از خودم می نویسم ٬ از همان جانورهائی که در دلم وول میزند !

از همان هائی که صدایم نمی کنند و باید صدایشان کنم !

و شاید هم از همان ها که کلی منت سرت می گذارند و در اخر مقصر عالم تو می شوی و دل ِ فریب خورده ی بی توانت ! اتوبانم را دست انداز باران کرده م ! دیگر جواب گوی هیچ احد الناسی نیست ! جلل خالق . . باورم نمی شود خودم هم .. که تنها پل عبور و مرور دیگری باشم ؟! خاک بر سر .


بوسه های خیالی

رنگ میشود روزهایم . .

از دوری ِ چشمان ِ پر بهارت . .

چشمهایم رنگ مهر به تو میگیرند . .

حتی اکنون که به انتظارت نشسته م


بغض هایم را به روی دیوارت نقاشی می کنم !!

از همه ی دنیا بدم میاد !!
 

خُب ؟!

وقتی که قلبت به درد میاد !!
نفساتم به جونت اضافه ن !!