دفترت را ک ِ باز کردم نوشتم ...
بی تو مهتا شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار ِ تو لبریز شد از جان وجودم
شدم ان عاشق دیوانه
که بودم ... !
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید ..
.... !
× تمام من و تو خلاصه شد در همین چند بیت
و تو در راه بار ها با خود زمزمه کردی .. !